تاسف

ساخت وبلاگ
باری دیگر به استقبال عید فطر می رویم. به پایان آمد دفتر رمضان اما حکایت همچنان باقی است...حکایت عشق و بندگی. حکایت شیدایی و دلدادگی.عبادات همگی شما قبول حق....اما باید بدانیم گر چهل سال هم عبادت کنیم اما اهل مراقبه نباشیم، شیطان اعمال ما را خواهد ربود و بر ما جز زحمتی نخواهد ماند...هوشیار باید بود و مثل مرزبانان بیدار، ، اگر هوشیاری نباشد،خودمان روزه ها و نماز های رمضانی مان را در رهگذار باد و توفان خواهیم گذاشت و خویش در بوران وسوسه ها زمین گیر خواهیم شد.کاش یادمان بماند و به مراقبه برخیزیم این رمضان را و سرمایه عبادت را هزینه عبودیت کنیم و حریم بندگی خدا را چونان برج و بارو حفظ کنیم.حیف است این همه سرمایه جمع کنیم اما برای مان هیچ نماند.حیف است فردای رمضان باز برگردیم به خانه اول قبل از میهمانی خدا.حیف است سحری عشق را از یاد و حلاوت افطاری را از کام ببریم. بیاییم با خدای رمضان عهد کنیم این سرمایه را در زندگی به گردش درآوریم و به فربهی معرفت برسیم و نگذاریم شیطان سرمایه مان را بدزدد و ما را دست خالی سر چهار راه جهان بفرستد.مراقب اندک توشه رمضان که با برکت و رحمت و مغفرت به سراغ مان آمده بود، باشیم و ما هم شرط ادب به جا آوریم و رمضان را تا خدا بدرقه کنیم.اصحاب معرفت به سیره معصومین، برای مردم “مرحم” و نماد رحمت و مهر می‌شوند. عقلا، کار خوب را به بهترین شکل انجام می‌دهند. تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 22:49

بقول همکارم اینجا مزرعه سوژه است. واقعا سوژه زیاد است و خدا به خیر فرماید روزگار ما را با این همه قلاب‌هایی که قلم را به فریاد می‌آورند.چرا باید بگذاریم سدِ خلاف سر ریز کند، بشکند و همه جا را فرابگیرد تازه یادمان بیاید که مقصر کیست و با او چگونه باید برخورد کردیک روز بورس و یک روز موسسات مالی، یک روز لیزینگ خودرو یک روز طلا و دلار یک روز پدیده وووو حالا هم «کورش‌کمپانی» عجیب است که نه ما از تجربیات دیروز عبرت می‌گیریم و نه مسئولان محترم برای خود مسئولیتی در زمینه پیشگیری از جرایمی چنین آشکار قائلند.به سادگی تمام و در هیاهویی که اپیدمی شد، 100 هزار نفر باختند تا «کورش‌کمپانی» چند هزار میلیارد تومان سود کند.کلی هم تبلیغات کردند و انواع ترفند‌ها و آدم‌ها را هم به کار گرفتند تا این همه آدم را در غفلت مسئولان، شکار کنند.«چرا نهاد‌های نظارتی حساسیت نداشتند؟»اول باید کلاهبرداری بشود تا به سراغش بروند؟ پس وظیفه «پیشگیری» که قانون بدان تصریح دارد چه می‌شود؟ موسسات مالی یادتان هست. حضرات به جای جلوگیری، تذکر اخلاقی می‌دادند که بروید در سایت فلان ببینید آیا اگر مجوز دارد، پول بگذارید! خب، مجوز که دست شماست. چرا جلوی «غیرمجاز»ها! را نمی‌گرفتید؟ واقعا نمی‌دانم چه باید گفت تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 1:49


وفا را از ماهي بياموز كه او را از آب جدا مي كنند مي ميرد! نه از زنبور كه از گلي خسته مي شود روي گل ديگري مي نشيند!!
برای خودم برای تو و برای همه آن هایی که دوستشان دارم و برایم قابل احترامند
از حضور سبز شما صمیمانه ممنونم.

تاسف...
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 2 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 1:49

یک سال دیگر آمد و یک رمضان دیگر رمضان آغوش گشوده می آید. با خرمنی از برکت، بارانی از رحمت و دریایی از مغفرت. باید این را دریافت و فوق العاده هم برنامه ریزی کرد تا از این خوانِ کرم، سهمی کریمانه برد. مهربانی شانی است که خَلق از حضرتِ خالق می گیرد. باید این اخلاق را از دل به دیده و از دیده به دست ضریب دهیم تا نتیجه توسعه مهر در سپهر زندگانی انسان باشد. شنیده ایم از آدم ها که می گویند بعد از مرگ نگران فرزندانم هستم. رفع این نگرانی را باید در زندگی، زمینه سازی کرد. همین که دستانت چتر بشود بر سر یتیمان دیگران، فردا فرزندان یتیم شده ات زیر هر دست، چتری امن خواهند یافت چه تجربه ثابت کرده است از همان دستی که می دهیم، می گیریم. همان که مولوی بزرگ و حکیم هم بر آن به این سخن صحه گذاشته است که؛ این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا... فرصت خوبیست که خوبی کنیم در حق مردم به ویژه یتیمان. تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 1:49

هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند آنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. گاهی حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد و به اصطلاح می شوند یک روح در دو بدن.صدا هم برای بدن هاست و الا روح آن هم وقتی یگانه شد نیاز به حرف ندارد چه رسد کلمه هایی که جمله را نقش بندند.چقدر زیباست رابطه ای چنین نزدیک و زلال. آرزویش هم شاید دور و دیر به نظر برسد برای ارتقای روابط انسانی ما در این سطح اما تا می توانیم باید به این سمت حرکت کنیم. به سمتی که صداهای بلند مان هم طعم محبت و رنگ معرفت داشته باشد. تفاوتش با صدای کوتاه فقط به خاطر بُعدِ مسافت باشد نه دوری دل ها.آرامش را برای همه شما خواهانم تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 18:51

اهل معرفت دعا می کنند که خدایا قبل از آنکه نعمتی بدهی، ظرفیت آن را عطا فرما.مقام بدون ظرفیت، اولین قربانی که می گیرد، خودِ انسان است. کم نیستند که فراوان اند افرادی که تا پای شان به اولین پله نردبان قدرت باز می شود، چشم بر همه آنچه پیش از این بوده است می بندند. حتی کسانی که با هزار زحمت آنان را به همان پله رسانده اند را دیگر نمی شناسند. هرکدام از ما از این قبیل افراد را تجربه کرده ایم. برخی هاشان مدت زمانی که بگذرد، خود را فراموش می کنند. برخی هم همان روز اول با همه غریبه می شوند حتی کسانی که روز قبل با هم بر یک سفره نان و نمک خورده اند. هرچه شمارِاین افراد بیشتر باشد، فاجعه بزرگتر خواهد بود.در جایی خواندم در مقطع فوق‌لیسانس استادی بوده كه بسیار باسواد و البته بد‌اخلاق بود. یكی از دانشجویانش که بسیار دیر‌فهم و در عین‌حال جوانی جاه‌طلب بود برای رسیدن به مقطع پایان نامه نیاز به یک نمره ارفاق از درس آن استاد داشت و استاد سالخورده هم به هیچ وجه زیر بار آن نمی‌رفت.علیرغم میل باطنی به سراغ استاد رفته و گفتن ایشان پسر خوبیست و فقیر است، پرداختن اجارۀ منزل در اینجا برایش دشوار است اگر می‌شود برای قبول شدن کمکش کنید. آن روز استاد حرفی زده كه بعدها عمقش را فهمیدم. ایشان فرمود: تركیب بی‌سوادی و جاه‌طلبی و فقر می‌تواند فاجعه به پا كند، شما از كجا می‌دانید كه این آدم در آینده به پست و مقام مهمی نرسد، بگذار تو و من عامل این فاجعه نباشیم.آن دانشجو هم بعدا به هر شکلی شد بالا آمد اما وقتی به جایگاهی رسید، فهمیدم استاد چه دقیق گفته بود. ترکیبِ بیسوادی و جاه طلبی و فقر، می تواند به فاجعه ای تبدیل شودمراقب باشیم نه خود از این قبیل افراد باشیم و نه نردبان را پیش پای شان به دیوار تکیه دهیم. باد ند تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 17:44

روزگاری در روستایی در هند مردی تاجر آمد و اعلام کرد که به ازای هر میمون۲۰ دلار می دهد. روستایی ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون، به جنگل رفتند و شروع به گرفتن میمونها کردند. مرد هم از آنها خرید، ولی با کم شدن تعداد میمونها ، مرد این بار پیشنهاد داد برای هر میمون ۴۰ دلار خواهد پرداخت. در مرحله بعد گفت 45 دلار می دهد. کار به جایی رسید که میمونی نماند. مرد اما پیشنهاد را به 60 دلار رساند اما گفت برای کاری باید به شهر برود و چون بازگردد هر کس میمونی داشته باشد، با قیمت جدید خواهد خرید. در غیاب تاجر، شاگردش به روستایی ها گفت این همه میمون در قفس وجود دارد. بیایید من هر کدام را ۵۰ دلار به شما می فروشم شما هم پس از بازگشت تاجر ، به ۶۰ دلار به او بفروشید. روستایی ها که وسوسه شده بودند تمام میمونها را خریدند و چشم به راه تاجر ماندند اما نه روز بعد و نه هیچ روز دیگری کسی نه مرد تاجر را دید و نه شاگردش را. روستایی ها ماندند و کلی میمون و جیبی که خالی شده بود...." این حکایت در گذر روزگار، نو به نو می شود. اما جان مایه آن یکی است. آن مرد تاجر و شاگردش را دیگر کسی ندید اما راه او را امروز در شکل های جدید می روند. به ویژه در فضای مجازی. پلیس فتا، فراوان پرونده دارد که به خاطر طمع افراد شکل گرفته است. یک روز بحث خودرو داغ می شود دیگر روز، بورس سود بیشتر برای سرمایه گذاری و وسوسه مردم به نام بانک های خارجی و..... اما پشت همه این ها، انواع به روز شده تاجر و شاگردش هستند. با تحریک طمع مردم، به مطامع خود می رسند. گاه حتی رد پایی هم از خویش به جا نمی گذارند. مراقب باشیم که این روز ها فراوان هم هستند تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 35 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 16:36

کم نیستند کسانی که نسبت به احکام دینی استحکام معرفتی ندارند. اما کم نیستند! برای سهل انگاری هم کلی توجیه می تراشند. کلی پُزِ روشن فکری می دهند. کلی هم نگاه عاقل اندر سفیه را چنین به کلام می آورند که معرفت باید داشت، مناسک و احکام حَکَمِ دقیقی برای بندگی نیست. خدا درجات استاد صفائی حائری را متعالی فرماید که در بزنگاه هایی چنین، می گفت «تو به همان اندازه که معرفت و محبت پیدا کنى، نسبت به احکام مستحبات پایبند مى شوى». یعنی این بی قیدی، نشان کمبود معرفت و محبت است. کسانی که به آل ا... محبت دارند، در اجرای احکام الهی هم پیشتازترند. این خود مترومعیاری است که هم می شود افراد را با آن اندازه گرفت و هم جامعه را. به گفته استاد، «خیال نکن که معرفت و عشق و ولایت، تو را از عمل و بلاء جدا کند؛ که تو را مؤدب مى سازد. عمل، میوه درخت معرفت است». این را باید امروز به صراحت گفت، آن هم به کسانی که می پندارند عمل به احکام و مناسک به عنوان بسترِ معارف چندان بر وزین شدن انسان اثر نمی گذارد. حال آنکه ما نسبت به احکام فردی و اجتماعی دین باید التزام داشته باشیم. نه تنها در برابر احکامی که فلسفه آن برای همه ما روشن است، بلکه «تو حتى در برابر احکامى که علتش را نمى دانى، بى اعتنا و سرسرى نباش؛ که انسان به خاطر محدودیتش، به وحى روى آورده است. بر فرض دستورى در میان نباشد، ادب و توجه تو بى بهره نمى ماند و تو را بهره مند مى سازد». بدانیم که دنیا، عرصه امتحان و ابتلاست. وقتی حسین(ع) را به کربلا می کشند، تکلیف ماها از ازل تا ابد معلوم است. واقعا تأمل برانگیز است که «بعضى ها خیال مى کنند از رسول(ص) و از على(ع) بالاترند؛ چون آن ها با عمل و بلاء همراه بودند و این ها مى خواهند با ادعاى ولایت و محبت، با على (ع) همر تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 18:20

معمولا روزنامه نگاران و خبرنگار، اهل جنجال و جدل نیست بلکه قلم به "نقد " می‌زند تا داشته‌های اقتصادی، اجتماعی و به ویژه معرفتی جامعه را به "نسیه" تاراج نکنند. قلم خبرنگار به نقد در عین حال حفظ آبرو توانمند است اما هرگز به وادی تخریب و تحقیر و تمسخر نباید میل پیداکند.برای هر حرفش حساب در نظر دارد چه رسد به کلمه و جمله و مقاله اش.آنان که بی‌حساب به اندازی مثنوی هزار من کاغذ در متهم کردن دیگران می‌نویسند اگر هم بشود آنان را خبرنگار نامیدخبرنگارمومن برای خود رفتاری به قاعده "مُحسنین" قائل است؛ می‌کوشد "کارِ درست" را به درست‌ترین شیوه انجام دهد و نگذارد در نگاه و قلم او، تخریب جای نقد را بگیرد و یا نقد به نق زدن تنزل یابد.خبرنگار، غرض ندارد. از پیش، داوری نمی‌کند و کلماتش را در ذهن نمی‌چیند. خبر نمی‌سازد، به ناحق موج ایجاد نمی‌کند.او اول می‌بیند و مومنانه و صادقانه هم نگاه می‌کند. با هزار احتیاط و تامل هم بررسی می‌کند اما وقتی به "یقین" رسید، با همه ایمان و اعتقادش می‌نویسد. هیچ چیز او را از انجام وظیفه باز نمی‌دارد حتی اگر جوهر قلمش تمام شود آن را از خون خود پُر می‌کند تا حق مطلب را ادا می‌کند.خدا کند همه ما اهل رسانه به این رسم، ملتزم باشیم. خیلی وقته اینجا مطلبی نذاشتم و نیامدم ببخشید تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 50 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 20:12

نوروز در پیش داریم. نوروزی که به ایام قرآنی رمضان هم غنی سازی می شود.در حقیقت، دو بهار را پیش رو داریم. باید که واقعیت زندگی خود را با این دو موسم بهشتی زمین، هم راستا و روزگار خویش را همداستان کنیم.در این راستا قدم برداریم که شکفتن را از بهار بیاموزیم. هر گل را و سبزه را و چشمه را پیغام دوست بدانیم که ما را نیز به شکوفا شدن می خواند.همداستان شویم با رمضان و به هر روز"صیام" صولت بزرگ بندگی بگیریم.روزگاران خوش و خرم بادفردا انشاله بهشهرم تاسف...ادامه مطلب
ما را در سایت تاسف دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vafadarfaz بازدید : 71 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 16:41